تحلیل هزینه منفعت
تحلیل هزینه-منفعت یک ابزار اساسی برای ارزیابی طرح ها و پروژه هاست.این ابزار با استفاده از یکسری از شاخص ها محقق یا برنامه ریز را برای بررسی امکان اجرای آن پروژه از دیدگاه اقتصادی یاری میدهد.نتایج این تحلیل به سادگی توسط مدیران و تصمیم سازان قابل درک است بنابراین در ارزیابی های مربوط به یک پروژه توجه ویژه ای به آن می شود.محصول نهایی این رویه یک نرخ هزینه-منفعت است که هزینه نهایی و منفعت نهایی را به مقایسه می گذارد.در عمل "تحلیل هزینه-منفعت" بسیار پیچیده است چرا که تعداد فرضیات را در مورد حدود وظائف این تحلیل ها ،زمان پیش بینی شده و همچنین مسائل فنی مرتبط با اندازه گیری هزینه و منفعت افزایش میدهد. قبل از شروع هر گونه تحلیلی ،ضروریست تا کلیات مناسبی برای آن تعریف شود. یکی از مسائل مهم، تعیین اهداف این ارزیابی است. لذا این یک روش مدیریتى است که در زمینههاى مختلف توجه بسیارى را بهخود جلب کرده است. فواید اقتصادى هر برنامهاى با هزینههاى آن مقایسه مىشوند. سود این برنامهها در قالب پول بیان مىشوند تا معین شود آیا این برنامهها از نظر اقتصادى مفید است و بتوان از بین چند برنامه بهترین آنها را انتخاب کرد.
کلیات تجزیه و تحلیل هزینه و منفعت
هر بار افراد بررسی کنند که آیا فواید انجام یک کار خاص، از مشکلات و دردسرهای آن بیشتر است یا خیر، تحلیل هزینه – فایده را اساس تصمیم گیری خود قرار داده اند. در عرصه عمومی، به کارگیری تحلیل رسمی هزینه فایده برای ارزیابی کامل فواید و هزینه های مرتبط با تغییرات سیاستی پیش رو گاها مناقشه برانگیز است.
به طور مشخص، تحلیل رسمی هزینه فایده تلاشی است جهت تعیین و بیان همه اثرات سیاست ها یا پروژه های در دست اقدام، بر حسب دلار. شایان ذکر است که تحلیل هزینه فایده نمی تواند تنها مبنای تصمیم گیری باشد، اما می توان از آن به عنوان ابزار کمکی ارزشمندی در سیاست گذاری ها استفاده کرد. اگرچه مفهوم هزینه فایده بیش از 150سال پیش توسط مهندس فرانسوی به نام ژولس دوپوا (Jules Dupuit) ارائه شد، اما اولین استفاده گسترده از آن، به ارزیابی پروژه های آب فدرال در ایالات متحده آمریکا در اواخر دهه 1930 باز می گردد. از آن زمان به بعد، این روش برای تحلیل سیاست های موثر بر حمل و نقل، بهداشت عمومی، دادرسی جنایی، دفاع، آموزش و محیط زیست نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
کاربردی شدن هزینه به فرصت به ابزار مدیریتی خاص خود نیاز دارد. یکی از این ابزار، تحلیل هزینه- منفعت است. تحلیل هزینه- منفعت (مانند بسیاری دیگر از مفاهیم علمی) هدیه نظامیان به دنیای علم است. در سال 1936 این تکنیک توسط یگان مهندسی نیروی زمینی آمریکا به عنوان روشی برای تصمیمگیری در خصوص احداث یا عدم احداث سیلبند بر روی آبهای جاری ابداع گردید. روش به دلیل سادگی و در عین حال موثر بودن مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و از دهه 1950 رسما به ادبیات اقتصادی راه یافت. تحلیل هزینه- منفعت یک منطق تصمیمگیری است که برمبنای محاسبه پیامدهای محتمل گزینههای مختلف تصمیم عمل میکند. تحلیل هزینه- منفعت به پنج سوال اساسی پاسخ میگوید
1- چه منافع مستقیمی از این هزینه عاید خواهد شد؟
2- چه منافع غیرمستقیمی از این هزینه عاید خواهد شد؟
3- آیا منافع حاصل نسبت به هزینههای حاصلشده بیشتر است؟
4- اگر هزینه انجام نشود چه زیانهایی واقع خواهد شد؟
5 - اگر این اقدام ضروری است آیا گزینه کمهزینهتری برای انجام آن وجود دارد؟ این روش تحلیلی کمک میکند تا تصمیم مناسب برای ایجاد حداکثر منافع در مقابل حداقل هزینه مشخص شود.
تحلیل هزینه- منفعت در چهار گام اساسی انجام میگیرد: الف) تعیین فضای تصمیم ب) تعیین پیامدها ج) احتمال وقوع د) ارزش مورد انتظار
الف) تعیین فضای تصمیم
در این مرحله با مشخص کردن گزینههای ممکن برای تصمیمگیری، فضای تصمیم مشخص میشود. به عنوان مثال در مزرعه برحسب نوع زمین، امکانات آبیاری و سایر شرایط باید انواع محصولات ممکن کشت تشخیص داده شود. (فضای تصمیم: گندم، جو و سویا)
هر
چه فضای تصمیم گستردهتر باشد امکان دستیابی به یک تصمیم بهینه بیشتر میشود،
هرچند هیچگاه اطمینان قاطعی در مورد حقیقت این امر وجود ندارد. گزینههای تصمیم میبایستی
به طور متقابل جامع و مانع باشند. مانع بودن آنها بدین مفهوم است که گزینهها نمیبایستی
فصل مشترکی با هم داشته باشند .یعنی به طور همزمان و با حفظ همه شرایط دو گزینه با
هم اتفاق بیافتد میبایستی جامع باشند زیرا حداقل یکی از آنها میبایستی به وقوع
پیوندد.
ب) تعیین پیامدها
در این مرحله میبایستی نتایج ممکن هر گزینه برآورد شود. این پیامدها میبایستی از جنس یکدیگر بوده و یا به مقیاس واحدی (مانند ارزش پولی) تبدیل شوند. ارزشگذاری این پیامدها میبایستی معقول و همهپذیر باشد. یک معیار همهپذیر مطلوبیت بازار است. در تعیین منافع و هزینههای یک گزینه نمیبایستی فصل مشترکی وجود داشته باشد زیرا در این صورت معیار مشترک به طور مضاعف به حساب گرفته خواهد شد. (در مثال مزرعه تعیین میزان برداشت، قیمت فروش، هزینه کاشت، منافع و سود (پیامد) هستند
ج) احتمال وقوع
پیامد
گزینهها با یک روش برآوردی تعیین میشود. برآوردها معمولا قطعی نبوده و با احتمال
معینی مورد انتظار هستند. هر قدر احتمال وقوع یک پیامد (سود یا زیان) بیشتر باشد
میبایستی در تحلیل، مورد ملاحظه بیشتری قرار گیرد. در این مرحله برای پیامدهای
محتمل یک گزینه، سه حالت (خوشبینانه، واقعبینانه و بدبینانه) در نظر گرفته شده و
احتمال وقوع هر یک برآورد میشود.
د) ارزش مورد انتظار
در مرحله نهایی، مجموع حاصلضرب پیامدهای یک گزینه در احتمال آن، ارزش مورد انتظار (امید ریاضی) برای هر گزینه را مشخص میکند. ارزش مورد انتظار هر گزینه، مطلوبیت آن را نشان میدهد و تفاضل این ارزش با بهترین ارزش، فرصت از
دسترفته به شمار میآید. فرصت از دسترفته، هزینهی عدم انتخاب گزینه بهینه و به نوعی زیان عدم نفع است. در مکانیزم تصمیمگیری استراتژیک میبایستی به صفر (حداقل) رسانده شود.
روشهای بیشماری برای تصمیمگیری مدیریتی ارائه شده است که هدف همه آنها دستیابی به تصمیم بهینه است ولی آن چه از روشها و ابزار تصمیمگیری مهمتر است رفتاری است که در جوهره خود ماهیت فرصتیابی داشته باشد. رفتاری که فلسفه، ابزار و متدولوژی را با هوشمندی و خلاقیت انسان درآمیزد و از طریق تصمیمات روزمره، انسان را در مسیر فرصتهای بهینه راهبری کند.
کلیات تجزیه و تحلیل هزینه و منفعت
هر بار افراد بررسی کنند که آیا فواید انجام یک کار خاص، از مشکلات و دردسرهای آن بیشتر است یا خیر، تحلیل هزینه – فایده را اساس تصمیم گیری خود قرار داده اند. در عرصه عمومی، به کارگیری تحلیل رسمی هزینه فایده برای ارزیابی کامل فواید و هزینه های مرتبط با تغییرات سیاستی پیش رو گاها مناقشه برانگیز است.
به طور مشخص، تحلیل رسمی هزینه فایده تلاشی است جهت تعیین و بیان همه اثرات سیاست ها یا پروژه های در دست اقدام، بر حسب دلار. شایان ذکر است که تحلیل هزینه فایده نمی تواند تنها مبنای تصمیم گیری باشد، اما می توان از آن به عنوان ابزار کمکی ارزشمندی در سیاست گذاری ها استفاده کرد. اگرچه مفهوم هزینه فایده بیش از 150سال پیش توسط مهندس فرانسوی به نام ژولس دوپوا (Jules Dupuit) ارائه شد، اما اولین استفاده گسترده از آن، به ارزیابی پروژه های آب فدرال در ایالات متحده آمریکا در اواخر دهه 1930 باز می گردد. از آن زمان به بعد، این روش برای تحلیل سیاست های موثر بر حمل و نقل، بهداشت عمومی، دادرسی جنایی، دفاع، آموزش و محیط زیست نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
کاربردی شدن هزینه به فرصت به ابزار مدیریتی خاص خود نیاز دارد. یکی از این ابزار، تحلیل هزینه- منفعت است. تحلیل هزینه- منفعت (مانند بسیاری دیگر از مفاهیم علمی) هدیه نظامیان به دنیای علم است. در سال 1936 این تکنیک توسط یگان مهندسی نیروی زمینی آمریکا به عنوان روشی برای تصمیمگیری در خصوص احداث یا عدم احداث سیلبند بر روی آبهای جاری ابداع گردید. روش به دلیل سادگی و در عین حال موثر بودن مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و از دهه 1950 رسما به ادبیات اقتصادی راه یافت. تحلیل هزینه- منفعت یک منطق تصمیمگیری است که برمبنای محاسبه پیامدهای محتمل گزینههای مختلف تصمیم عمل میکند. تحلیل هزینه- منفعت به پنج سوال اساسی پاسخ میگوید
1- چه منافع مستقیمی از این هزینه عاید خواهد شد؟
2- چه منافع غیرمستقیمی از این هزینه عاید خواهد شد؟
3- آیا منافع حاصل نسبت به هزینههای حاصلشده بیشتر است؟
4- اگر هزینه انجام نشود چه زیانهایی واقع خواهد شد؟
5 - اگر این اقدام ضروری است آیا گزینه کمهزینهتری برای انجام آن وجود دارد؟ این روش تحلیلی کمک میکند تا تصمیم مناسب برای ایجاد حداکثر منافع در مقابل حداقل هزینه مشخص شود.
تحلیل هزینه- منفعت در چهار گام اساسی انجام میگیرد: الف) تعیین فضای تصمیم ب) تعیین پیامدها ج) احتمال وقوع د) ارزش مورد انتظار
الف) تعیین فضای تصمیم
در این مرحله با مشخص کردن گزینههای ممکن برای تصمیمگیری، فضای تصمیم مشخص میشود. به عنوان مثال در مزرعه برحسب نوع زمین، امکانات آبیاری و سایر شرایط باید انواع محصولات ممکن کشت تشخیص داده شود. (فضای تصمیم: گندم، جو و سویا)
هر
چه فضای تصمیم گستردهتر باشد امکان دستیابی به یک تصمیم بهینه بیشتر میشود،
هرچند هیچگاه اطمینان قاطعی در مورد حقیقت این امر وجود ندارد. گزینههای تصمیم میبایستی
به طور متقابل جامع و مانع باشند. مانع بودن آنها بدین مفهوم است که گزینهها نمیبایستی
فصل مشترکی با هم داشته باشند .یعنی به طور همزمان و با حفظ همه شرایط دو گزینه با
هم اتفاق بیافتد میبایستی جامع باشند زیرا حداقل یکی از آنها میبایستی به وقوع
پیوندد.
ب) تعیین پیامدها
در این مرحله میبایستی نتایج ممکن هر گزینه برآورد شود. این پیامدها میبایستی از جنس یکدیگر بوده و یا به مقیاس واحدی (مانند ارزش پولی) تبدیل شوند. ارزشگذاری این پیامدها میبایستی معقول و همهپذیر باشد. یک معیار همهپذیر مطلوبیت بازار است. در تعیین منافع و هزینههای یک گزینه نمیبایستی فصل مشترکی وجود داشته باشد زیرا در این صورت معیار مشترک به طور مضاعف به حساب گرفته خواهد شد. (در مثال مزرعه تعیین میزان برداشت، قیمت فروش، هزینه کاشت، منافع و سود (پیامد) هستند
ج) احتمال وقوع
پیامد
گزینهها با یک روش برآوردی تعیین میشود. برآوردها معمولا قطعی نبوده و با احتمال
معینی مورد انتظار هستند. هر قدر احتمال وقوع یک پیامد (سود یا زیان) بیشتر باشد
میبایستی در تحلیل، مورد ملاحظه بیشتری قرار گیرد. در این مرحله برای پیامدهای
محتمل یک گزینه، سه حالت (خوشبینانه، واقعبینانه و بدبینانه) در نظر گرفته شده و
احتمال وقوع هر یک برآورد میشود.
د) ارزش مورد انتظار
در مرحله نهایی، مجموع حاصلضرب پیامدهای یک گزینه در احتمال آن، ارزش مورد انتظار (امید ریاضی) برای هر گزینه را مشخص میکند. ارزش مورد انتظار هر گزینه، مطلوبیت آن را نشان میدهد و تفاضل این ارزش با بهترین ارزش، فرصت از
دسترفته به شمار میآید. فرصت از دسترفته، هزینهی عدم انتخاب گزینه بهینه و به نوعی زیان عدم نفع است. در مکانیزم تصمیمگیری استراتژیک میبایستی به صفر (حداقل) رسانده شود.
روشهای بیشماری برای تصمیمگیری مدیریتی ارائه شده است که هدف همه آنها دستیابی به تصمیم بهینه است ولی آن چه از روشها و ابزار تصمیمگیری مهمتر است رفتاری است که در جوهره خود ماهیت فرصتیابی داشته باشد. رفتاری که فلسفه، ابزار و متدولوژی را با هوشمندی و خلاقیت انسان درآمیزد و از طریق تصمیمات روزمره، انسان را در مسیر فرصتهای بهینه راهبری کند.